خواهرک د رحالی وارد خانه شد که خواهر به اصطلاح بزرگ ترش داشت بلند بلند داد می زد :" تلفن , تلفن , تلفن جان , تلفن کوچولو" شبیه علامت سوال نگاهش کرد و گفت چرا داد می زنی؟
نیل با صداقت معصومانه ی یک دیوانه جواب داد :" خب پیدایش نمی کنم, دارم صداش می کنم که خودش بیاد پیشم "
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment