نوشته های یکی از ساکنین کره ارض
Sunday, February 6, 2011
ادمایی که با ترحم نگاهم می کنند و بعد در مورد کارم صحبت م یکنند....
انگار که از شدت بی کاری زده به سرم این کارو پیدا کردم. بعد هم میگن اره خب از خونه موندن که بهتره!!!
می خوام نصف شون کنم
No comments:
Post a Comment
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
پیوندها!
اسپایدرمرد
Opium
گوریل فهیم
توهمات یک آمیب 45 کروزومی
این سالها
ری!
فهیم
بابونه
توکای مقدس
درخت بدون سایه
یادداشت های یک دختر ترشیده
یادداشت های یک گلابی دیوانه
Followers
Blog Archive
▼
2011
(46)
►
October
(1)
►
April
(1)
►
March
(5)
▼
February
(15)
Poetry...
:D
چراغ روی میز هستم ظاهرا!!!
:)
:D
مادر 8 ساله
ما که خل نیستیم
نیلو کوچولوی راستکی!!!!!!
نیل و سوت فطار
یاد بگیر
ادمایی که با ترحم نگاهم می کنند و بعد در مورد کارم...
:)
یه برگ از زندگیم ورق خورد.امروز توی آخرین کلاس دور...
امروز ظهر حواست کجا بود که از کنار بانو گذشتی و حت...
کاش شادی هم چیزی بود شبیه قرمه سبزی که می شد خورد ...
►
January
(24)
►
2010
(101)
►
December
(30)
►
November
(9)
►
October
(23)
►
September
(9)
►
August
(3)
►
July
(5)
►
June
(1)
►
May
(4)
►
April
(4)
►
March
(8)
►
February
(2)
►
January
(3)
►
2009
(44)
►
December
(6)
►
November
(3)
►
October
(11)
►
September
(1)
►
August
(16)
►
July
(7)
من!
Nill
یکی از ساکنین این کره خاکی!
View my complete profile
No comments:
Post a Comment