Tuesday, September 28, 2010
پتوی مسافرتی خوبو!
کمی اختلاط کردیم و دستگیرم شد که حالا دستفروشی می کند. طفل معصوم کمرش از بار سنگینی که رو دوشش بود خم شده بود.
__ حالا خوشتیپ تو بساطت چی داری؟
ان کوهی که بارش کرده بود پتوی مسافرتی بود.
چند دقیقه بعد چشمان میرویس برق می زدند و سه هزار تومن در جیبش بود. و من که یک پتوی گل گلی در کیفم سنگینی می کرد. همان طور که قدم زنان از پسرک دستفروش دور می شدم دعا می کردم که خدا برکت بدهد به آن پولی که حاصل خاک گچ خوردنم بود و امروز میرویس دوبرابر همیشه پتو بفروشد .
خواهرک به خرید می رود!
Monday, September 27, 2010
ملاحت
Sunday, September 26, 2010
Saturday, September 25, 2010
مرد
http://pemiphilo.blogspot.com/2010/09/113.html?utm_source=feedburner&utm_medium=feed&utm_campaign=Feed%3A+Pemiphilo+%28pemiphilo%29
چال گونه و چشمان خندان
هي بلند بلند.
خنده اگر در چشم هايت نبود كه..
عاشقت نمي شدم
.
مصطفي شمقدري
http://sunshineez.blogspot.com/2010/09/blog-post_24.html
جادو
Monday, September 13, 2010
Friday, September 3, 2010
در مدح موجودی به نام مرتضی
ــ دیدن اهرام مصر
ــ نوشتن یک کتاب
ــ دیدن موزه ی لوور
ــسفر به دور دنیا با دوچرخه
به نظر من هر آدمی در این دنیا چنین لیستی برای خودش دارد . بعضی ها ان قدر به خودشان جرات می دهند که در واقعیت کارهایی که میخواهند حتما قبل از مرگشان انجام دهند را می نویسند. بعضی های دیگر هم این لیست را در ذهنشان نگه می دارند. اما به نظر من هر ادمی حتما چنین لیستی برای خودش دارد.این موضوع اصلا رد خور ندارد!
تازگی ها به این نتیجه رسیده ام که لیست همه ی ادم های دنیا یک چیز اساسی را حتما کم دارد . تصمیم گرفتم که به همه بگویم که ته لیستتان یک جایی پیدا کنید و حتما این را بنویسید که مبادا از یکی از بزرگ ترین لذت های دنیا محروم بمانید
بنویسید که یکی از بزرگ ترین لذت های دنیا این است که پسرک کوچکی باشد،که جانتان به جانش بسته باشد ، که خانم ناظم مدرسه اش به او گیر داده باشد که کله اش را کچل کند و کچل کرده باشد و حالا موهایش یک کمی رشد کرده باشند، که شما کنارش بنشینید و ارام ارام دست نوازش به سرش بکشید و قربان صدقه اش بروید.