Monday, January 3, 2011

سوتی

در راستای این که غم و غصه زیادی بر ما غلبه کرده است و می دانیم این مرضی که الان دچارشیم مادام العمر دوام خواهد داشت و باید یاد بگیریم با این احساس مزخرف مان بسازیم , تصمیم گرفتیم کمی از سوتی های خود و خواهرک مان در روز اول تحویل ماشین مان بنویسیم.
توضیحات: پدر جان ما یک مدیر دارد که پسر جوان و رعنایی است!
زمان: صبح
مکان: در آژانس . بعد از تحویل سند ماشین و پلاک
نیل در حال صحبت کردن با موبایل: آقای مدیر این ها برای چی دو تا پلاک به من دادند؟!
مدیر جوان: خانم نیل یکی برای جلوی ماشین است و یکی برای پشت ماشین.
...................................................
زمان: شبِ همان روز
خواهرک با پدر تماس گرفته است تا از او سوالی در مورد ماشین بپرسد , پدر جان گرفتار است و گوشی را به اقای مدیر که تصادفا در کنارش است می دهد تا جواب خواهرک را بدهد.: این علامت تعجب که چراغش روشن شده می خواد چی بگه؟؟
آقای مدیر : لطفا ترمز دستی را بخوابانید!
خواهرک!!! ااااا آهان اخه الان که هنوز حرکت نمی کنم:D
یک سوال دیگه هم داشتم کی باید بنزین بزنم؟ منظورش از اف چیه ؟
آقای مدیر: خواهر نیل خانوم اف یعنی فول, باک ماشین پر از بنزینه.
...................................................................
طفلی پدرک با کلی امید و ارزو همه ی عمرش رو کار کرده بلکه نیل و خواهرک اخرش ادم حسابی بشن. فکر کنم مدیر جوان فکر کرد که پدرم دو تا دختر استثنایی تربیت کرده!!!!!!

No comments:

Post a Comment