Friday, August 14, 2009

.......

میدونی همیشه بهترین جمله ای که میتونستم به کسی بگم این بود که تو چشماش نگاه کنم و بگم .....
nothings gonna harm you, not while I’m around
بدترین چیز اینه که اعتقادت به چالش کشیده شده. من هستم اما حضورم فایده نداره. این باعث میشه دلم بخواد یه پاک کن بردارم و حضور خودمو پاک کنم.
میتونی بیای من و از خودم نجات بدی؟
If you cannot find the way no one will!
...
چرا از من انتظار داره که حمایت کردنش شامل دروغ گفتن هم بشه؟! نمیتونم چیزیو که باور ندارم بگم.
کاش قبول میکردی عاشقی حداقل. عشق که ادمو کور میکنه! نه چیز دیگه!
نه میتونم بت اس ام اس بدم نه دلم طاقت میاره بی خبر بمونم
میدونی همیشه سایه اش هست. همیشه. هر وقت کنار هم بودیم تمام مدت عصبی بودم. نمیتونستی اون روزها بیشتر کنار من باشی ؟نمیشد حضور همیشه در صحنه اش حتی وسط درد و دل کردن حس نشه؟ نمیشد اون روزها کمتر هواشو داشته باشی؟ نمیشد مثلا 4 تا اس ام اس بش کمتر میدادی؟ نمیشد؟. ما که ادعای حس کردن حالتهای همدیگه رو داشتیم وتو نمیفهمیدی چه قدر حس بدی بم میده این موضوع؟
دلم برا خودم سوخته.خیلی!
خسته شدم این قدر همه از من انتظار دارن و من رو محق نمیدونن انتظاری ازشون داشته باشم.
............................................................................................................................................................................................................................................
.............................................................................................

No comments:

Post a Comment