Wednesday, December 8, 2010

دختر توی آینه

داشتم سوت زنان از جلوی آینه ی روبروی در اتاقم رد می شد. این آینه یک آینه ی بزرگ و قدی است و جز آینه های مهربان است از همان هایی که چاق تر از ان چیزی که هستی نشانت نمی دهند. تقریبا از کنار آینه رد شده بودم که بهو برگشتم و به خودم نگاه کردم و تعجب کردم! نیل کوچولو توی آینه نبود. یک غریبه بود . یک دختر با یک صورت گرد و تقریبا سفید. موهایش را دو دسته کرده بود و آن ها را بافته بود. قسمت های بالای مویش صاف بود اما پایین موهایش فر ریز بود. ابروهایش هم متفاوت بود. کلفت و کوتاه .
یعنی این دخترک کی بود ؟!؟

No comments:

Post a Comment