Sunday, December 12, 2010

مینا تو بغلم

دیروز رفته بودم پیش بچه ها , توی کوچه پس کوچه های محل راه می رفتم که یک هو صدای جیغ شنیدم
__ خانوووووووووم . خانوووووووووووووم
سرم رو برگردوندم و بهو دیدم مینا کوچولو خودشو پرت کرد تو یغلم . طفلکی نفسش در نمی اومد و صورت زیباش قرمز شده بود.و یا همه ی این حرف ها دستشو دورم حلقه کرده بود و از تو بغلم جم نمی خورد . .
مینا یه دقه آروم نفس بکش تا حالت جا بیاد عزیزم
خانوم می خواستم بیام ببینمتون آخه دلم براتون تنگ شده بود.
یکی از عمیق ترین لذت های دنیا اینه که یه دختر کوچولوی بی نظیر محکم بغلت کنه و تو سرشو تو آغوشت بگیری و اروم موهای لختشو نوازش کنی
....
فکر کنم علاوه بر نیل, نیلو , نیلو کوچولو, نیلوفر , نیل بالغ, نیل منطقی , نیل احساساتی و ... یه مامان نیلو هم تو وجودم دارم

No comments:

Post a Comment